۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

مسعود رجوی - گوهر برگزیده رسول خدا در آزمایشی سنگین‌تر از عاشورا ـ به‌ مناسبت میلاد امام حسن مجتبی (ع) - ۱۳۷۷ - قسمت دهم


تنهایی امام‌حسن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در مسیر مداین در نقطه‌یی به‌نام «ساباط» یکی دیگر از عوامل معاویه از کمین‌گاه جست و با شعار »الله‌اکبر» خنجر را به‌روی امام‌حسن گرفت و گفت ای حسن پدرت مشرک شد تو هم مشرک شدی!
امام‌حسن به‌شدت مجروح شد و مهاجم در دم به‌هلاکت رسید. حضرت حسن را مجروح به مداین بردند. با وجود این، در آنجا در سخنرانی در‌ برابر لشکریان خود مجدداً سوگند خورد که از مقابله با لشکر شام و ارتجاع اموی روی برنتافتیم. لیکن در میدان کار‌زار و رزم با دشمن باید با نیروی صبر و شکیب و سلامت روان گام برداریم و بعد برآشفت که این چه‌وضعی است که هنوز برخی بر کشتگان صفّین و نهروان گریه می‌کنند (نهیب‌زد که چه خبراست؟!) آن‌کس که بگرید و به‌کار جنگ برنخیزد، وامانده و شکست‌خورده بماند!

اوضاع بغرنج را می‌بینید؟ هنوز در لشکر امام نیز خطوط قرمز جمل و صفین به‌طور ایدئولوژیک جانیفتاده و نمی‌توانست جا بیفتد. سطح آگاهی فوق‌العاده نازل بود. آن قدر که هنوز بر صفین و نهروان می‌گریستند و بر سر و سینه می‌کوبیدند. آخر آنها هم مدعی اسلام بودند. اسلام‌پناهی سطحی مانند دموکراتیسم صوری دامنه‌اش آن‌قدر وسیع است که برای امثال ابن ملجم و لاجوردی هم سینه چاک می‌دهد.
باور کنید در روزگار ما هم فتنه خمینی بغرنج بود. اگر این خونها را در برابر خمینی نمی‌دادید، این‌چنین رسوا و منفور نمی‌شد. آخوندی مدعی امامت بود که در 80سالگی به‌ هوس سلطنت مطلقه افتاد.
اما «رجال» روزگار امام‌حسن اغلب به‌گوشه‌یی خزیده بودند. مغیره در طایف بیتوته کرده بود ولی مرغ دلش در هوای مقام و منصب پر‌می‌زد. ابوهریره در مدینه بود و بدش نمی‌آمد هر ازگاهی پولی از معاویه برای او برسد. »جوشکارها» هم می‌گفتند بین مسلمانان نباید جنگ باشد!
چه روزگار تلخی برای امام حسن بود. روزی که پدرش علی ترور شد، گویا پایان یک‌فصل بود. چون ارتجاع کاملاً غلبه کرد.


علی، نوری در ظلمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیخود نبود که حضرت‌علی همان روز اول که بر سر کارآمد در اطلاعیه سیاسی‌ـ نظامی شماره‌۱خود گفت حقوق مردم را اگر در کابین زنهایتان هم باشد، پس‌می‌گیرم. با آن بزرگ‌مالکیها، آن کشورگشاییها آن غنائم و آن غارتها، خیلیها از دست رفته بودند و خیلیها را هم خریده بودند.
چنان که اشاره کردم، یکی از محققان نوشته است وقتی حضرت‌علی حرف می‌زد، اضدادش، به‌او به‌عنوان حافظ ارزشهای کهن می‌نگریستند. آخر حضرتش با «چرخشمداری» و »دگراندیشیها» ی ارتجاعی و تجدید‌نظرطلبی در اصول هیچ میانه خوشی نداشت.
حضرت‌علی از روز اول می‌گفت این حرفها که معاویه علم کرده و می‌گوید من چون کنار روم هستم، باید دربار و دیکتاتوری داشته باشم، مزخرف است.
چنان‌که گفتیم در این سالیان معاویه تاآنجاکه میسر بود، توانسته بود با استفاده از پول و با ایجاد شبکه سیاسی و اطلاعاتی، در عراق نفوذ کند و به‌تبلیغ علیه علی و آل او بپردازد. به‌همین خاطر مرفه‌های آن زمان به‌جنگهای علی به‌عنوان جنگهای شوم نگاه می‌کردند که برادر را در‌ مقابل برادر قرار داده است!
حقا که در آن شرایط کسی غیر‌از حضرت‌علی از‌ پس آن جنگها و حل آن معضلات بر‌نمی‌آمد و به‌راستی اگر ما نمونه‌یی مثل حضرت‌علی نداشتیم، چگونه می‌خواستیم با خمینی دربیفتیم؟ چگونه می‌خواستیم ثابت کنیم که این رژیم ارتجاعی و ضداسلامی است؟ چگونه می‌توانستیم بگوییم قرآنهایی را که خمینی و معاویه بر‌سر نیزه‌های شیطان می‌کنند، باید با شمشیر فرو انداخت؟

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سیزدهم خرداد، سالمرگ خمینی دجال ضدبشر

سخنان مسعود رجوی ۲۲ بهمن ۱۳۷۴  حکم قتل‌عام مجاهدینی که بر سر موضع مجاهدی خود پافشاری کرده و می‌کنند  مسعود رجوی ۲۲بهمن ۱۳۷۴:  خمینی پرپر ک...