۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

مسعود رجوی - گوهر برگزیده رسول خدا در آزمایشی سنگین‌تر از عاشورا ـ به‌ مناسبت میلاد امام حسن مجتبی (ع) - ۱۳۷۷ - قسمت نهم


شرایط نارس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اما تعادل‌قوا و شرایط عینی بسیار نارس‌تر از آن بود که پیروزی محقق شود و آن مرزبندی و پختگی زمان عاشورا هم نبود که پیام را در تاریخ جاودانه کند.
البته برای انقلابیون بزرگ، برای پیشوایان رهایی، برای کسانی مثل امام حسن و امام‌حسین، نفس پیروزی در آن مقطع چیز خیلی کوچکی است. رسالت اولیای خدا و ائمه اطهار، همواره این بوده است که آتش انقلاب و جنبش را در سیاهترین، تاریکترین ادوار تاریخ و در اعماق قرون و اعصار برافروزند. بذری به‌کارند و تخمی را نشا کنند تا سده‌ها و هزاره‌ها بعد از خودشان شروع به رشد و بالندگی بکند.
چون که در آن روزگار پیدا کردن یکی، فقط یک‌ مجاهد پاکباز و مقاوم، کار بسیار بغرنجی بود. چطور می‌شد در آن روزگار ده‌تا، بیست تا، صد‌تا، هزارتا، یا هزاران و هزاران گوهر بی‌بدیل پیدا کرد؟ هرگز میسر نبود. از آنجا که سطح آگاهی بسیار نازل بود، یافتن یکصد و بیست هزار مجاهدانی که در اوج آگاهی و در اوج پاکباختگی بدانند چه می‌کنند، مجذوب و مسحور رفاه و مظاهر دنیاطلبانه نشوند، از ارتجاع و قدرت مسلط زمانه حساب نبرند و با شرایط سخت انطباق آگاهانه و فعال بکنند، هرگز میسر نبود.
چقدر مقتدایان و راهبران آرمانی و تاریخی ما در آن روزگاران بی‌کس و تنها و فی‌الواقع غریب بوده‌اند؛ غریبان تاریخ. شاید هم عظمت کارشان در همین است.
شاید اصلاً رسالتشان همین بوده که از پیامبر اکرم پل بزنند به‌نسلهای بعد و حلقه وصلی باشند به‌جانب امروز، به‌جانب نسلهای ما و چیزی را زنده نگه دارند.

توطئه‌ها و طعمه‌های معاویه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امام حسن، مانند حضرت علی از دو طرف به‌شدت زیر ضرب بود. در یک طرف معاویه و در طرف دیگر هم بقایای خوارج که دوباره شروع به فتنه‌گری کرده بودند و درباره حرفهای امام‌حسن می‌گفتند به‌خدا این مرد کافر و مشرک شده است! این‌هم مثل پدرش، مثل علی شده است!
در این بحبوحه آدمهای معاویه فرصت را مغتنم شمردند و یک‌روز به‌خیمه امام‌حسن یورش بردند و آن را غارت کردند.‌ حتی ردای امام‌حسن را از دوشش کشیدند و بردند. شاید اگر فداکاری عده‌یی از یاران اندک و جانبازش نبود، دشمن همان‌جا می‌توانست ترورش کند.
معاویه بدش نمی‌آمد که به‌ترتیبی و با دسیسه‌یی از دست امام‌حسن خلاص شود. اما مرزی که رعایت می‌کرد این بود که پای خودش نیفتد. می‌خواست بگوید امام‌حسن به‌دست لشکر خودش کشته شده است. این فرق معاویه با یزید بود. معاویه با حواس بسیار جمع در مجموع چهل‌سال حاکم بود. از سال ۲۰هجری به‌مدت بیست‌سال در شام حاکم بود و از سال ۴۰به بعد در سراسر دنیای اسلام.‌ دقیقاً حواسش جمع بود که چه کار می‌کند. در حالی که به همه‌نوع سرکوب و جنایت دست می‌زد، اما ظواهر را می‌ساخت و وسوسه می‌کرد. عمد داشت صحنه را طوری ترتیب بدهد که وانمود کند «خودشان خودشان را می‌کشند»! کما‌این‌که وقتی در سال‌۵۰هجری، ده‌ سال بعد، امام‌حسن را از طریق تحریک زوجه‌اش (دختر یکی از سران خوارج) مسموم کرد و به‌شهادت رساند، به‌نحوی عمل کرد که در ابهام بماند و هنوز هم برخی از محققان می‌گویند معلوم نیست که کار، کار معاویه باشد. مثلاًًً می‌گویند، شاید این زن از روی چشم و هم‌چشمی و کینه‌خواهی در مورد پدرش و… تصمیم به انجام جنایت گرفته است. حال آن که موضوع خیلی روشن است و دم خروس معاویه جای حاشا ندارد.
همین الآن هم می‌بینید که در جنایتهایی که رژیم علیه مجاهدین می‌کند، می‌گوید خودشان خودشان را ترور و تصفیه کرده‌اند!
معاویه همیشه طعمه‌هایش را طوری انتخاب می‌کرد که از منفعت مضاعف برخوردار شود. یکی به‌چنگ آوردن «طعمه» و یکی هم این‌که او را علیه نیروی انقلاب، علیه خود امام‌حسن، به‌کار بگیرد.

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سیزدهم خرداد، سالمرگ خمینی دجال ضدبشر

سخنان مسعود رجوی ۲۲ بهمن ۱۳۷۴  حکم قتل‌عام مجاهدینی که بر سر موضع مجاهدی خود پافشاری کرده و می‌کنند  مسعود رجوی ۲۲بهمن ۱۳۷۴:  خمینی پرپر ک...