سخنان مسعود رجوی ۲۲ بهمن ۱۳۷۴
حکم قتلعام مجاهدینی که بر سر موضع مجاهدی خود پافشاری کرده و میکنند
مسعود رجوی ۲۲بهمن ۱۳۷۴:
خمینی پرپر کننده امید و اعتماد یک خلق
بلیه تاریخی و عقیدتی و میهنی
سربرداشته از عمق قرون و اعصار جاهلیت و ارتجاع
آزمایش بود و نبود، وجود و لاوجود ایران و ایرانی
که فقط بایستی رژیمش را در تمامیت نابود و سرنگون کرد
۲۲ بهمن۱۳۷۴
افسوس و صدافسوس که روح پلید شیطان، همون خمینی دجال و ضدبشر، این دزد بزرگ قرن بر فضای انقلاب استیلا پیدا کرد و کلمه ذبح شد. کلمه ذبح شد، کلمه اصلی که به قربانگاه رفت، کلمه آزادی یعنی همون جان کلام انقلاب بود. آزادی، خجسته آزادی. کلمهای که شاه و شیخ اون رو خوش نمیدارند و ازش مثل جن از بسمالله گریزان هستند و چنین بود که خمینی با خیل اموات و اوباش سیاسی با انواع میوهچینها و فرصتطلبها و اونهایی که به گواهی مصدق در آزمایش جانبازی و فداکاری و وفاداری به ملت ایران مردود شده بودند سررسید. خیلیهاشون رسماً یا عملاً در برابر حکومت کودتای ۲۸مرداد سرتسلیم فرود آورده بودند. خمینی با اونها سررسید ولی هنوز از خاک راه نرسیده چماق برداشت و منطق یا روسری یا توسری و حزب فقط حزبالله رو بکار انداخت. بگذریم که بعدها حتی احزاب دستساز خودش مثل حزب جمهوری اسلامی و یا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رو هم منحل کرد. بازرگان درباره علت تشکیل حزب جمهوری اسلامی گفته بود که اونچه که اونها رو بهم نزدیک میکرد تصمیم به احراز قدرت و شکست دادن مخالفان اعتقادی و سیاسی بهویژه سازمان مجاهدین خلق بود. مخالفت این جناحها با آن سازمان یعنی سازمان مجاهدین ناشی از اختلاف عقیده و اختلاف سیاسی و برخوردهایی بود که در دوران اسارت در زندان شاه بهوجود آمده بود و به وسیله مأموران ساواک در خارج و داخل زندان دامن زده شده بود. این مربوط است به اعلامیه نهضت آزادی در تیرماه ۱۳۶۶ که خمینی حزب جمهوری اسلامی رو منحل کرده بود. پس معلوم میشود که علت تشکیل این حزب یا بهاصطلاح حزب هم چیزی نبوده است جز سرکوب مجاهدین و شگفتا که همین خمینی که ۲۵سال در برابر دیکتاتوری دستنشانده شاه حکم جهاد نمیداد وقتی که به قدرت رسید، خیلی ساده و سریعاً در برابر مردم کردستان و مردم سراسر ایران در برابر همه نیروهای طرفدار آزادیهای دموکراتیک مخصوصاً مجاهدین حکم جهاد داد و با فتوای رسمی، جان، مال و نوامیس اونها رو بر آخوندها و پاسدارانش حلال کرد. راستی که خمینی از آل ابیسفیان بهمثابه ابنملجم دوران، یعنی که اشقیالاشقیاء
دشمن حریت و انسانیت و در ردیف قاتلان امیر مؤمنان علی علیهالسلام و امام حسین بود. پرپر کننده امید و اعتماد یک خلق، بلیه تاریخی و عقیدتی و میهنی، سربرداشته از عمق قرون و اعصار جاهلیت و ارتجاع و بهمثابه آزمایش بود و نبود، وجود و لاوجود ایران و ایرانی که فقط بایستی رژیمش رو در تمامیتش نابود و سرنگون کرد.
شرح جنایتها و خیانتها و سرکوب و چپاول رژیم آخوندی البته در این مختصر نمیگنجه و مثنوی پردرد و حرمان ملت ایران در این روزگار هفتاد من هست. که لحظه به لحظه و روز به روزش با شکنجه و شهادت با جنگوجدال با فراق و هجران و با اندوه و ملال همراهه بهقول اشرف شهید جهان خبردار نشد که بر ملت ما در این روزگار چه گذشت و من هم در صحبتهای امروز راجع به وضعیت خلق و میهن اسیرمون اندوه دل نگویم الا یک از هزاران.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر