انبیاء بهخاطر بازسازی آگاهانه و آزادنهٔ آن مبعوث شدهاند.
کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ
در آغاز مردمان جامعهای یکپارچه و یگانه بودند. یگانگی مادون آگاهی توی کمونهای اولیه، قبل از حل تضاد.
پس خدا پیام آوران را بهمثابه بشارت دهندگان و بیم دهندگانی از جهت و سمت تکاملی هستی و اجتماع و نتایج موضعگیریهای ضدتکاملی برانگیخت و با ایشان کتاب و تبینی به حق فرستاد تا بدینوسیله بین مردم در آنچه اختلاف میورزند به حکم و قضاوت بپردازند. اما اختلاف نورزیدند جز آنها که بهرغم دریافت نشانیها به بغی و ستم برخاستند.
به این ترتیب، فلسفه انتظار و فرج، فلسفه رهایی و یگانگی و خروج انسان از قیود فقر و بندگیست. چنین است که مرزهای قومی و طبقاتی و هر جدایی و مرزبندی شرکآلود دیگر از میان برمیخیزد و در درخشش شکوهمند آزادی و غنای همگانی در محاق فرو میرود. آری فرج مبین گشایش تاریخی اساسیترین تضادها و عقدههای بشریست که طی آن بشریت شیدای وصل و یگانگی، وحدت خویش را با طبیعت و با خویشتن و اجتماع در چارچوب جامعه بیطبقهٔ توحیدی باز مییابد.
براستی وقتی که همهٔ نیازهای راستین آدمی پاسخ داده میشود، دیگر چه جایی برای گرهها و عقدههای روان و پیکر فردی و اجتماعی به جای میماند و این همان سیمای نظام و دولت کریمهٔ امام زمان است که در دعای گشایش، دعای افتتاح، گروندگانش چنین طلب میکنند.
اللهم المم به شعثنا و الشعب به صدعنا والرتق به فتقنا واجبر به فقرنا و سد به خلتنا و یسر به عسرنا و بیض به وجوهنا و فک به اسرنا و و اعطنا به سؤلنا و بلغنا به من الدنیا و الاخره آمالنا و اشف به صدورنا و اذهب به غیظ قلوبنا، و اهدنا به لما اختلف فیه من الحق (۱۴۵۲).
بار خدایا بدان بدان واسطه، پریشانی ما را جمع کن، شکافهایمان را پرگردان، گسیختگی هایمان را پیوند بزن. نیازمندیمان را جبران کن و التیام ده. آمال و آرمانهایمان را در دنیا و آخرت بما برسان. سینه هایمان را شفا بخش و بدان واسطه غیظ و کین قلبهایمان را ببر و هدایتمان کن به حق در آنچه اختلاف میورزیدیم.
آری، این است سیمای روانشناسانهٔ اجتماع مطلوب و ایدهآل بشری که پیوسته در طول تاریخ، در طول تاریخ پرفراز و نشیبش به آن جانب در حرکت بوده است. این است مقصد و مضمون و معنای حرکت تاریخ در فرهنگ توحیدی که بیگمان جامعه و تاریخ را نیز هدفدار تبیین میکند. مقصدی بس متعالی و روشناییبخش که بدون آن تاریخ چیزی جز دوری بیپایان از کشاکشهای تلخ و خونبار نیست. لکن در این فرهنگ همهٔ نوسانات و تپشهای جامعه و تاریخ سرانجام راهگشای انفجار و طلوعی سخت گدازان و بزرگاند که تولد خورشیدی سهمگین از نجات و عدالت را وعده میدهد.
بدینسان، هر شهیدی و هر مجاهدی که در هر کجا به خاک و خون میغلتد مانند ستارهٔ سحریست که صبح تابان عدالت و پایان تیرگی و ظلمت را نوید میدهد. آری سرانجام، روزگار آخرین نبرد فرا میرسد. آن خورشید و آن راهبر، همان منجی انقلابی کبیری که در فرازنای تاریخ و پس از تغییرات کمی لازم، کیفیت اجتماعی جدیدی عرضه میکند. پایان رنجها و اسارتها فرا میرسد. و بازماندهٔ دشمنان بشریت در هر رنگ و در هر لباس نابود میشوند.
این همان فتح بزرگ نهاییست، فتحی مطلق که در قیاس با آن همهٔ پیروزیهای کنونی بهدلیل ناپدیداری و نسبیتشان اندک مینمایند. اکنون ارتجاع، استبداد، استعمار و استثمار همراه با همهٔ انواع ریا، سالوس، تزویر، دینفروشی-مال سال ۵۸است- و هر گونه دجالگونگی دیگر از بین رفته و قائد بزرگ بر مسند نشسته و دین و مکتب حقیقی را حاکم کرده است. دیگر در نبرد سرنوشت کور با انسان آگاه، انسان است که پیروزی نهایی را حاصل نموده و دیو تقدیرهای زشت را تماماً بر زمین زده و خاک کرده است. وه که آخرین قیام چه انگیزنده و پرشکوه و جلال است، وه که پیشوا چه خجسته و مقتدر است. اما نه اقتداری از آنگونه که ما امروز میشناسم که بازتابی از سرکوب و استثمار طبقهیی بهدست طبقهٔ دیگر است، بعکس این اقتدار و شوکت درست به این دلیل شایستهٔ این نامگذاریهاست و درست به آن دلیل پایدار و آسیب ناپذیر است که یکسره از استثمار و سرکوب جدا شده و اساس کار خود را بر فطرت یگانه جوی بشری نهاده است. یگانگی با خود و اجتماع و طبیعت و خدا که از این پیشتر استثمارگران در تمام صور تاریخیشان مانع آن بودند. این همان جامعه و نظام یکتاپرست ایدهآلی ست.........که از دیر باز بهمثابه یک نیاز راستین چشمانداز همهٔ بردهگان و محرومان و رنجبران و مجاهدان تاریخ بوده است.
ادامه دارد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر