اولین پیام که بعد از زندان دادیم مگر این نبود، روز نیمه شعبان را چه نام گذاشتیم؟ بینالملل... آزادی و یگانگی... این هم پرچمدارش یعنی توحید.
در زمان انبیا باید که مثلا اگر مجاهدین اون موقع میبودند باید این را باور میکردند که والله این حرفهایی که پیغمبر میزند من عندی و از طرف خودش نیست. در دوران ما این را باید باور کرد زمان به پیش میره دیگه
این حرف پیغمبر را گوش بدهید، خطاب به اصحابش، یک روز چنین گفت:
شمایان اصحاب منید، لکن برادرانم مردمانی هستند که در آخر زمان میآیند. آنان به نبوت و دین من ایمان میآورند، با اینکه مرا ندیدهاند. هر یک از آنان اعتقاد و مسلک خویش را با هر سختی نگاه میدارد، چنانکه گویی.... درخت خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست میکند، یا آتش پر دوام چوب را در دست نگاه میدارد. آن مومنان مشعلهای فروزان تاریکیها هستند و خدا آنان را از آشوبهای تیره و تار دوران نجات خواهد داد.
***
در منطق تکامل باید هم که چنین باشد. لابد اون پیامی که سال ۵۸دادیم، "امام زمان بینالملل آزادی و یگانگی" در همان سال خواندهاید. برایتان میخوانم، گوش کنید:
بنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران،
نیمه شعبان، ۱۹تیر، سال ۵۸.
اللهم انا نرغب الیک فی دولت کریمه، تعز بهاالاسلام و اهله و تعز به النفاق و اهله
بار خدایا، از تو دولت کریمهای را انتظار میکشیم که در آن اسلام و یگانگی و پیروان راستین آن را گرامی و راهبر گردانی و دوگانگی و نفاق و اهل آن را تحت سلطه و بیمقدار سازی. رنجبران جهان در انتظارند، انتظاری سترگ و انقلابی که تبلور همهٔ آرزوها و امید راستین بشریست. امید به چشماندازی متحقق و گسترده در تمام طول تاریخ که همچون اخگر فروزان فرا راه همهٔ مبارزات حقطلبانهٔ نوع انسان از هر نژاد و با هر مذهب و مرام نور میپاشد.
امید به آیندهای تابناک، به جهانی پر از عدل و داد و فارغ از هر گونه ظلم و ستم استثمار و جمیع عوامل دوگانگی و شرک که همچو رعد در خروش خلقهای در زنجیر طنینافکنده و همچون برق چشمان بیدادگران را خیره کرده است. بدینسان، در پس همهٔ فراز و نشیبها و کشاکشهای جامعه و تاریخ، سرانجام مضمون حرکت تاریخ که همان جوهر و ماهیت، ماهیت هستی و وجود انسانیست آشکار میگردد و سیر مداوم از دیار ضرورت به قلمرو آزادی فرجام میپذیرد. چنین است که در قران تقوای رهاییبخش بر تارک کرامت تاریخ انسان نشان شده و محور حرکت فرد و اجتماع تلقی میشود.
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ
ای مردم ما شما را از زن و مرد آفریدیم و قبیله قبیله، ملت به ملت و طبقه، طبقهتان گردانیدیم تا در متن همین تضادها و برخوردها به آگاهی دست یابید. همانا که برترین شما، پرهیزکارترین و رها شدهترین از قید و بندهای ضدتکاملیست. انتظارات بزرگ همیشه امیدهای بزرگ در پی دارند و پیوسته به نویدها و وعیدهای عظیم راه میبرند.
همان بشارت خداگونهای که در اعماق ضمیر و فترت یکتاگرای بشر او را به جانب یگانگی و حل مشکلترین تضادهای فردی و اجتماعی برمی انگیزد، پس منطق انتظار،.........انگیزهٔ حرکت است..........حرکت بهخاطر حل معماهای انسان و تاریخ که مسأله استثمار خلقهای محروم، معضلترین آن است. به اینگونه مردمگرایی و خلق دوستی در اوج منطقی و فلسفه راستین خود به یکتاگرایی و یکتاپرستی منجر میشود که در صحنه اجتماع با حل همهٔ خصومتهای جامعه و تاریخ، مبشر دورانیست که قیاس با آن دوران کنونی بهره کشی را میتوان به حق ماقبل تاریخ انسان نامید. با استناد به این موعد بزرگ، دیگر هر شهیدی گویای شهادتیست بزرگ و بیهمتا. شهادتی بزرگ و بیهمتا که به جانب آزادی و یگانگی نهایی نوع انسان راه میبرد. دنیایی که در آن دیگر بار همهٔ آحاد انسانی متحد و یگانه میشوند، همان وحدت و یگانگی که بغی و ستم و استثمار آن را برهم زده بود.
ادامه دارد..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر