۱۳۹۸ اسفند ۱۰, شنبه

مسعود رجوی - سخنرانی در میتینگ رشت - ۱۴ اسفند ۱۳۵۸ - قسمت چهارم


مسعود رجوی – شوراها از زبان پدر طالقانی
بقیه‌اش را از زبان پدر طالقانی گوش کنید زبان من الکن است.
پدر می‌گوید: «اولین مسأله برای یک ملتی که در مقابل طغیان و ظلم قیام کرده همین است که مردم احساس کنند که در سرنوشت خودشان دخالت دارند. چرا طغیان می‌کنند چون همه چیز از آنها سلب شده است. چرا در مقابل ظلم قیام می‌کنند برای این‌که می‌بینند در امور اقتصادی، زندگی، اداری، کار و کسب و در همه چیز مسلوبالاختیار هستند.
اولین درخواستشان این است که آن چیزی که از ایشان سلب شده به آنها برگردد. یعنی مردمی که هیچ اختیاری در سرنوشت زندگی ایشان در سرنوشت زندگی اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اخلاقی خودشان نداشتند زندگی‌شان را به دست بگیرند. این مسأله باید به مردم ارائه بشود. تا مردم شروع کنند، سرنوشت‌شان را به دست بگیرند. راهش چیست؟ راهش همین شوراهاست. مردم بتوانند در یک دهی، در یک شهری، در یک کارخانه‌ای، در یک مؤسسه‌ای، دور هم جمع بشوند و در تعیین مقدرات خودشان صاحب رأی باشند. وجود شورا مهمتر از اصل آرایی که از شورا بیرون می‌آید است. چون به انسانها، انسانهای محروم، انسانهای مستضعف و انسانهایی که از مسیر و سرنوشت خودشان رانده شده‌اند این حق را به آنها می‌دهیم و این شخصیت به آنها برمی‌گردد.»

مسعود رجوی - انتخابات مجلس شورای ملی
و حالا خواهران و برادران،
ما در آستانه انتخاب حیاتی‌ترین شورای کشور قرار گرفته‌ایم. شورای ملی. و به این دلیل است که ما این قدر اهمیت برای این انتخابات قائلیم. چون از همین راه می‌خواهیم وابستگیها را قطع کنیم. وابستگیهای قطع ناشده را. حقوق عادلانه ملیتها را برآورده کنیم. شوراهای مردمی واقعی را گسترش بدهیم. حق کارگر و دهقانمان را بگیریم. حقوق سیاسی اجتماعی مساوی زن و مردمان را تأمین کنیم و الی آخر.
ولی بگذارید روی یک نکته تصریح بکنم سؤال این است: آیا تا به‌حال، تا به همین امروز تا همین لحظه که من و شما اینجا نشستیم چرخش کارهای کشور شورایی بوده؟ آیا به‌قول پدر همه مردم قطعنظر از ویژگی‌های نژادی و مذهبی و زبانی و جنسی در آن شرکت داشته‌اند؟
نه به خدا، بیشتر انحصارطلبانه بوده است تا شورا. اگر این طور بود که در گوشه و کنار کشور این قدر مصیبت و دردسر نداشتیم. اگر این طور بود که به جای چوب و چماق و حمله مسلحانه و غیرمسلحانه به مجاهدین در برابر آن همه راهپیمایی‌ها و روزه گرفتن ها و ریاضتهای اقتصادی تکلیف قراردادها مشخص شده بود.
آخر مگر گناه ما چیست؟ مگر ما در سراسر این مدت حتی به‌عنوان مثال یک گلوله هم شلیک کردیم؟ پس چه شد که برای آنها مجاهد محبوب دیروز حالا منافق شد؟ و ضدانقلاب؟ البته ما افتخار می‌کنیم، افتخار می‌کنیم که آنها به ما بگویند منافق ضد انقلاب. همان‌طور که علی افتخار کرد که به او گفتند کافر. و همان‌طور که حسین ابن علی افتخار کرد که به او گفتند خارجی. چرا؟ برای این‌که با ارتجاع با انحصار طلبی و با سازشکاری، سازش نمی‌کنیم و نخواهیم کرد.
این کدام یک از ماست که خون خودش را از خونه سرداران رنگین‌تر و ذیقیمت‌تر تلقی بکند. تازه می‌بینیم که در آستانه انتخابات مجلس شورا باز هم تهمتها، فحش‌ها و ناسزا ها و حملات مسلحانه و چه غیرمسلحانه هر روز زیادتر می‌شود.

ولی مگر ما در مسیر احقاق حقوق خلقمان از پا می‌نشینیم؟
مگر پرچم سرداران، پرچم کوچک خان و مصدق را فرو می‌گذاریم؟ مگر می‌خواهیم لعنت بشویم. نه، ما سوگند خوردیم که راه را ادامه بدهیم.
در این تردیدی نیست، در این تردیدی نیست که نسل به خون شسته ما، نسل به خون تطهیر شده ما، که اعتقاداتش، مکتبش و رویه سیاسی‌اش را از میان شکنجه‌گاه‌ها و از میان میدانهای اعدام به دست آورده، مشعل کوچک خان و مشعل مصدق را هر چه محکمتر در دست خواهد فشرد و هیهات، هیهات بر آنهایی که فکر می‌کنند با این فشارها می‌توانند مشعل سرداران را از دست ما بیرون بیاورند. نه به خدا، نه، ما وفا داریم.
و خدایا تو شاهد باش و تو را شاهد گرفتیم بر این وفاداریمون و بر لیاقت و صداقت ما بیافزای و ما را تزکیه کن و شما شاهد باشید که اگر ما می‌خواهیم به مجلس برویم این نه برای طلبیدن کرسی و جاه و مقام است که اگر می‌خواستیم در خیلی از مواقع با یک بله گفتن از پیش برای راهش هموار بود.
نه این به‌خاطر زنده نگه‌داشتن همان آتشی است که در دل میرزا هنوز زنده است. به‌خاطر پاسداری از همان آتش مقدس استقلال و آزادی است که مصدقها بر سر راه ما روشن کردند و مجاهدین از مجاهدین ستارخان و باقرخان تا همین امروز، مجاهدین حنیف‌نژاد ها و رضاییها و مجاهدین جنگل و تمام خلق یک پارچه مجاهد ما این راه را تعقیب خواهند کرد. تا قله پیروزی نهایی.
ما آن جاودانه آتش را هرگز اجاقش را سرد نخواهیم داشت. اگر لازمه که خونهامون برایش نثار شود بگو بشوند. ما باز هم بیشتر و بیشتر شهدا را تقدیم خواهیم کرد، تا این آتش مقدس هر چه شعله‌ورتر بشود.
کدام آتش، آتش اسلام انقلابی، آتش فروغ خلق، آتش آزادی.


ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سیزدهم خرداد، سالمرگ خمینی دجال ضدبشر

سخنان مسعود رجوی ۲۲ بهمن ۱۳۷۴  حکم قتل‌عام مجاهدینی که بر سر موضع مجاهدی خود پافشاری کرده و می‌کنند  مسعود رجوی ۲۲بهمن ۱۳۷۴:  خمینی پرپر ک...