مسعود رجوی: عملیات رو با استعانت از سرچشمه خروشان عشق و معرفت، فرستاده برگزیده خدا، خاتمالانبیا، محمد مصطفی، پیامبر اکرم و با استعانت از پاره جگر و عصاره وجودش راهبر و مقتدای عقیدتی و تاریخیمون سیدالشهدا حسین ابن علی علیه السلام به پیش خواهیم برد.
اگر امروز نرویم، اگر بهزودی نرویم، خیلی دیر خواهد شد. این همان لحظه نادر، لحظه کیمیایی و سرنوشتسازی است که اگر آن را در نیابیم امروز، فردا دیر خواهد شد، پس بهتر این است که بهدعوت خدا و خلق لبیک بگوییم و با استعانت از همان نامهای بزرگ و مقدسی که گفتم بهزودی زود به پیش خواهیم تاخت. آمادهاید پس.
(خروش رزمندگان: بله)
حالا برای ثبت در سینه تاریخ و شرکت در یکچنین تصمیمگیری بزرگ و بنیادی، عاری از احساسات ـ اگر چه انقلابی را نمیشود از عواطفش جدا کرد ـ ولی با حسابگری نظامی و سیاسی محض، و با آرامش، هر کس که میگوید درست است که برویم و درست نیست که تأخیر کنیم و هر کس که میگوید رفتن به این عملیات، هر نتیجهیی که داشته باشد، به هر حال کیفاً بهتر از نرفتن است، دست بلند کند. لحظات تاریخی به آهستگی پیش میروند... هرکس که میگوید باید که برویم و اگر نرویم خیلی بدتر است و از ما بایسته و شایسته همین است که برویم؛ دست بلند کند، ببینم. میخواهم این لحظه ثبت شود...
دستهایتان را بالا نگهدارید...
آیا بر تصمیم خود استوارید؟
(خروش یکپارچه رزمندگان و کفزدنهای ممتد).
نتیجه عملیات البته فراتر از همه محاسبات معمول، به اراده و مشیت خدا برمیگردد. اما تا آنجایی که به ارتش آزادیبخش ملی ایران و به مجاهدین خلق ایران ارتباط دارد پیشاپیش نتیجه را، هر چه که باشد، به تکتک شما و به خلق قهرمان ایران تبریک میگویم.
(کفزدن و ابراز احساسات ممتد رزمندگان).
تصمیمگرفتن برای چنین عملیاتی، البته کار سهل و سادهیی نبود. زیرا که میباید تمام دار و ندار را، در طبق اخلاص نهاد و به خلق قهرمان ایران تقدیم کرد.
(کفزدن ممتد رزمندگان)
بهخصوص که این تصمیمگیری، دارای بالاترین ریسک و خطر نیز هست و باید یک بار دیگر تمامی سازمان، آلترناتیو، ارتش آزادیبخش و همه چیز را مایه گذاشت. این تصمیمگیری برای خود من، تقریباً مشکلتر از تمامی تصمیمگیریهای از زمان شاه به بعد بود. زیرا که میباید یک بار دیگر از همه عزیزان، برادران، خواهران، سازمان، ارتش آزادیبخش دل بکنم تا خدا چه بخواهد...
چونکه شما، تکتک شما، چه آنهایی که قبل از سال 50 و چه آنهایی که از زندانهای شاه با یکدیگر همرزم و همسنگر بودیم؛ چه آنهایی که در زمان حکومت خمینی به سازمان پیوستید؛ چه آنهایی که امروز از این یا آن کشور آمدهاید و چه آنهایی که در بین راه، در محورها و شهرهای مختلف به ما خواهند پیوست؛ آری شما را من بهسادگی پیدا نکردم. تکتک شما را از پس هفت دریای خون ، و راهی چند ساله، که آن را با کفش و کلاه آهنین و پولادین طی کردیم، از لابلای انبوه ابتـلائات، نشیب و فرازهای سیاسی و انبوه بالا و پایینیهای زمان، بهمثابه رشیدترین، پاکبازترین، قهرمانترین، جانانترین، شکوفاترین و آگاهترین فرزندان خلق ایران، پیدا کردهام. اگر بهتر از شما و ارزشمندتر از شما میبود و اگر ستودنیتر از شما میبود، حتماً در جای دیگر تشکلش را میدیدیم، پس یک گنجینه عظیم و تاریخی و بزرگ و در بعضی موارد چه بسا غیرقابل جانشینسازی، گرانتر از همه مالالتجارههای موجود در عالم، ذیقیمتتر، زیباتر، تحسینانگیزتر، اینجا هست که من میبایستی، در این تصمیمگیری، یکبار از تکتک این جواهرات بیهمتای این گنجینه دل بکنم. اما اگر که مجاهدین به خدا و به خلق و تاریخ و به سرنوشت تابان و شکوفان خلق قهرمان ایران، بعد از این همه رزم و رنج، بعد از اینهمه خون و فدا، پاسخ نگویند، چه کسی پاسخ خواهد گفت؟
(کفزدن ممتد رزمندگان)
بنابراین فقط یک جمله میگویم و میگذرم. نه خطاب به شما، خطاب به خدا و خطاب به خلق و تاریخ، که بار خدایا، شاهد باش، شاهد باش که تمامی سرمایهمان را که محصول ربع قرن رزم و رنج مستمر هست، تقدیم تو و خلقت کردیم.
انک انت السمیع العلیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر