قرارداد امامحسن با معاویه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در چنین شرایطی بود که حضرتحسن بهناگزیر پای قرارداد آمد و ناگزیر از حاکمیت صرفنظر نمود و با معاویه صلح کرد. مواد این قرارداد شایان توجه اکید است.
معاویه متعهد شد که باید به کتاب خدا و سنت رسول و سیره خلفای شایسته عمل نماید.
معاویه پذیرفت که حق سب و لعن آلعلی و شیعیان و حق آزار آنها را ندارد.
همچنین پذیرفت که حق تعیین جانشین برای خودش ندارد.
پذیرفت که امامحسن حق دارد معاویه را «امیرالمؤمنین» خطاب نکند و در نزد او برای شهادت حاضر نشود. یعنی که امامحسن معاویه را بهرسمیت نمیشناسد.
معاویه همچنین پذیرفت که 5میلیون درهم موجودی بیتالمال کوفه زیرنظر امامحسن باشد و یکمیلیون درهم مالیات دارابگرد فارس متعلق به بازماندگان شهیدان جنگهای جمل و صفین باشد.
سازش یا حفظ جنبش؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قرارداد بین امامحسن و معاویه در ربیعالاول سال۴۱پس از هجرت بسته شد.
بهراستی که در آن شرایط سهمگین و تاریک، این پیمان قبل از هر چیز رسواگر دجال و «پیمان حفظ و ادامه جنبش» بود، نه »پیمان گذشت و سازش». کمااینکه بهمثابه یک اتمامحجت تاریخی زمینهساز قیام عاشورا و حماسه جاودان آزادی در دو دهه بعد گردید. هر چند که آمدن پای توافق با معاویه برای امامحسن سختترین ابتلا و آزمایشی بهمراتب سنگینتر از عاشورا بود.
واقعیت این است که بهرغم رگبار اتهامات ناجوانمردانه و رذیلانهیی که متوجه امامحسن شده است، آن حضرت هرگز از آن توافق در سودای عافیتجویی نبود. در سخنرانیش پساز قرارداد تأکید کرد که «منظورم جز صلاح و بقای شما نبود» و اضافه کرد که «این آزمایشی است برای شما و امری است گذرا و موقت» (فتنهٴ لکم و متاع الی حین). در کتاب فتنه الکبری آمده است: »همانروز که حسن نمایندگان مردم کوفه را نزد خود پذیرفت و… نقشه کار ایشان را ریخت، روزیست که پایه حزب سیاسی منظم شیعیان علی و فرزندانش ریخته شد».
امامحسن در مجموع ۲۵بار پیاده بهخانه خدا رفت. دوبار همه دارایی خود را بخشید و سهبار هر چه را که داشت با مستمندان آن روزگار نصف کرد. این است سیمای تابناک راهبری فداکار و هشیار و صبور با بالابلندترین شور و عرفان انقلابی که در تهمتهای دشمنان آگاه و در تشریحات دوستان ناآگاه به تلخی و در غربت در لایهیی از عافیت جویی و سیاست بازی مصلحتگرایانه مسخ میشود.
تاریخ انسان چقدر پرپیچ و خم طی شده است. انگار که بشر هنوز در دنیای بهیمی و مادون انسانی نیازمند چنین راهبران و پیشوایانی است تا برایش راهگشایی کنند و مسیری انتخاب کنند که در آن آتش انقلاب و ندای رهاییبخش اسلام، اسلام محمدی و علوی، شعلهور بماند و خاموش نشود. معاویه آنقدر دجال و فریبکار بود که هنوز هم در بسیاری از بلاد محترم است.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر