مسعود رجوی: اللهم کما جعلت قلبی بذکره معموراً فاجعل سلاحی و سلاحالمجاهدین بنصرته مشهوراً
بار خدایا همچنانکه قلبم را بیادش شاد و آباد گرداندی سلاحم و سلاح مجاهدین و ارتش آزادیبخش را نیز برای یاری او از نیام برآر و آمادهساز.
بار خدایا از تو دولت کریمهای را انتظار میکشیم که در آن خمینی و خمینیگرایان و هر چه ضدآئین رهائیبخش توست و هر چه ریا و دوگانگی در آن نابود شده باشد.
بار خدایا ما را از خوانندگان و دعوتکنندگان بسوی خودت و از راهبران راهت قرار ده.
***
ای صاحب زمین و زمان و ای پرچمدار و فاتح جامعه بیطبقه توحیدی. ای بشارت بخش رهایی و یگانگی. سربازان مجاهد خلق تو در ایران ربع قرن است که سر بر قدوم تو میسایند و این سمبل و این شعار پرتوی از پیام خود توست. پرتوی از پیام خود تو در ایران شاه زده و خمینی گزیده. اجازه میخواهیم تا به وکالت از طرف شهید بنیانگذارمان محمد حنیف که رهرو راه خود تو بود و تو او و سازمان او رو در کنف حمایت خودت گرفتی در طول این ربع قرن و در برابر انواع توطئهها و نامردمیها حفاظت کردی، این رو به خودت تقدیم کنیم. این رو برای خودت بردار، برای اینکه از آن تو بود از آغاز و در کنف حمایت خودت بگیر.
شهیدانش رو هم از این پیشتر فهرست ستارهها و شهدایش رو هم از این پیشتر که همه زمینهسازان موکب تو هستند به جدت حسین تقدیم کردهایم. این امانتی است که پرتوی از کار و راه خود تو در آن متجلیست.
در این ربع قرن هر آنچه که نیکی و خیر و پرتو توحید بود از آن تو بود و هرآنچه غیر از این از آن ما بود. همه رو زیر چتر تو داشتیم. خوبیها تماماً از تو و از تلقی از آیین و ایدئولوژی تو بود. مگر تو شمشیر آخته خدا و زمان بر علیه خمینی صفتان نیستی؟
مگر در خبرهای تو نیست که در بدو قیامت ابتدا هر چه خمینی و خمینیصفت هست در همون لباس اونها رو گردن میزنی؟
پس در حقیقت این از آن توست. ما فقط میخواهیم که نزد خدای خودت شفیع و میانجی ما باشی و اینکه عاقبت بخیر بشیم و اینکه در زمره …..رزمندگان تو باشیم تا که تاریخ از ما به نیکی یاد کند.
هیچ هدیهای از این گرانبهاتر برای تو نیافتیم. با همه شهیدانش و با همه ستارگانش و با همه سردارانش. البته که پیام از آن تو بود و ما اون رو به قدر فهم و درک خودمون گرفتیم و نزد خدا شفیع شو که او از ما قبول بکنه شهیدانمون را همچون که تلاش و مجاهدت زندگانمون را.
این داستان ربع قرن رنج و شکنج، اسارت و تبعید و جانفشانی و خونفشانی است. از انبوه رزمندگان آزادی و خواهران و برادران مجاهد از زنهای باردار تا نوباوهها و مادران و پدران کهنسال.
داستان حنیف و محسن و بدیع زادگان تا اشرف و موسی و هر آن که در نبردهای آزادیبخش جان باخت و برای آزادی به شعلههای آتش سلام کرد. این داستان کسانی است که از ربع قرن پیش پا در راه تو گذاشتند، اقلیمها رو چرخیدند و برپای وصیتنامهها و سنگهای مزارشون آرمان و شعار تو یعنی جامعه عاری از طبقات، توحیدی و از آن تو ثبت شده و باز هم ثبت خواهد شد. نسل ما هدیهای بالاتر از این برای تو نداشت و با این باز هم سر بر قدوم تو میساید و در سرداب تو عهد میکنیم، مجدداً در آغاز سال تازه که تا آخرین نفس و تا آنجا که جان در بدن داریم فروغ تو رو پیگیری بکنیم و آن چه را که تو میخواهی خدمتگذار و رزمنده و سربازش باشیم.
پس این در حقیقت از آن توست بنابراین اون رو به کرم خودت از ما بپذیر.به خاکپای وارث زمین و صاحب زمان پرچمدار رهایی و یگانگی فاتح جامعه بیطبقه توحیدی، امام دوازدهم مهدی، از سوی شهید بنیانگذار مجاهدین محمد حنیف و یارانش و همه جاودانه فروغهایی که بدرگاه حضرتش سرسائیدند. نوروز ۱۳۶۸
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر