مسعود رجوی - گنهش آنکه، ندارد گنهی
بله، اگر یادتان باشد در همینجا بود که نسبت به رفرمیسم و سازشکاری هشدار دادیم.
آن موقع هم مثل حالا منظور ما از انقلابی بودن کله شقی، هرج و مرج و بینظمی نبود و الآن هم نیست. منظورمان این بود که بدون انقلابی بودن بدون داشتن نقطه نظرهای انقلابی، بدون داشتن یاران و یاوران انقلابی حل مسائل بعید و محال است. چطور میشودما بدون اینکه انقلابی و مردمی باشیم و اینطور فکر بکنیم، مسائل یک انقلاب را حل بکنیم؟ آسایش خیال مردممان را تأمین بکنیم، آزادیها را مستقر بکنیم، مسأله بیکاری و گوشت و نان و مسکن و کار و ترافیک و امثالهم را حل بکنیم؟ مسائلی که در یک روند ضد انقلابی ایجاد شدهاند و بنا براین فقط در یک روند انقلابی قابل حل هستند.
مسعود رجوی - ما از هر فرصت دموکراتیک استقبال خواهیم کرد
بهرحال امروز ما امکان یافتیم که با حفظ نقطه نظرها و عقاید و آراء خاص خودمان در چارچوب نظام و قوانین موجود بهطور رسمی، قانونی و دموکراتیک خطوط انقلابی و مردمیمان را پیگیری بکنیم و در معرض داوری مردممان قرار بگیریم.
بدیهی است که ما از هر فرصت دموکراتیک استقبال میکنیم، با کمال میل و شکرگزارش هم خواهیم بود. البته اگر فرصتها و امکانات دموکراتیک برقرار شد و استمرار و عمق پیدا بکنند چه بهتر. ما نهایت تلاش خودمان را خواهیم کرد و اما، هر موقع هم که مانع بشوند و امکان حرکت قانونی و رسمی را در حداقل صورتش هم از نیروهای انقلابی سلب بکنند، خوب، آن موقع بایستی فکر دیگری کرد.
بهر حال، ما بهخاطر مبارزه با سازشکاری، مبارزه با منفرد کردن و منزوی کردن نیروهای راستین انقلابی، بهخاطر بقا و رشد هر چه بیشتر این نیروها -که درگذشته اصالت خودشان را هر چه خونین تر نشان دادند. بهمنظور میدان دادن به اصلاح طلبی و از دور خارج کردن انقلابیون. بهخاطر ممانعت از افول و قهقرای انقلاب یا رفتن در مجاری انحرافی، بهخاطر پایان دادن به جنگافروزیها، تفرقهها و تمایلات انحرافی و واپسگرا در انتخابات اخیر شرکت میکنیم.
و بهمین دلیل ضرورت شرکت هر چه فعالتر نیروهای انقلابی را بهخاطر منظورهایی که گفتم طرح میکنیم. اینجاست که بار دیگر ضرورت تحلیل مشخص از شرایط مشخص آشکار میشود. ضرورت احتراز از سادهسازیهای قشری و بهاصطلاح مکانیستی مطرح میشود. و نادیده گرفتن شرایط بغرنج و تشریح هر مرحله خاص.
به این ترتیب این نه رأی دادن به یک فرد یا یک سازمان، بلکه اساساً تأیید یک برنامه انقلابی و بلکه یک جبهه انقلابی و بل کل انقلاب رهایی بخش ماست. اگر غیر از این بود جنبش انقلابی به دور از هر گونه شائبه جاهطلبی و مقام پرستی در صحنه حاضر نمیشد و هرگز شرکت نمیکرد.
آیا جز این است که انقلاب را انقلابیونش باید اداره بکنند؟
شاید برنامهها را به تفصیل مطلع باشید و من فقط به سرخط آنها اشاره میکنم و چند تا از آنها را مختصراً توضیح میدهم و بقیهاش بماند برای فرصتهای بعدی.
اول، شوراهای مردمی. میراث پدر طالقانی، مضمون رهایی بخش و دموکراتیک شوراهای واقعی_ البته اگر واقعی باشند، بر هیچکدام از ما پوشیده نیست.
یادم هست که در همان اسفندماه در همینجا بود که اینرا مطرح کردم. به استناد آیات”وامرهم شورا بینهم“ و ”وشاورهم فی الامر“. تحقق شوراهای واقعی نشاندهنده ماهیت مردمی هر حکومتی است که به آنها متکی است. مظهر اعتماد تودهها به حکومتشان است. همچنانکه مظهر مردمی بودن حکومت هم هستند.
طبیعتاً برای همه ما روشن است که میان شوراهای فرمایشی و شوراهای واقعی تفاوت از زمین تا آسمان است و فراموش نکردیم که چطور بعد از رحلت پدر شعار شهادت و شورا پیام پدر در سراسر کشور طنین افکند.
امروز ما ضرورت استقلال واقعی این شوراها را در سراسر بخشها خواستار هستیم. همه بخشهای تولیدی، توزیعی. همه کارخانهها، مزارع. در همه مواضع تصمیمگیرنده. مؤسسات آموزشی، ارتش دبیرستانها. و بسیار روشن هست که از شوراهای بیمحتوا مردم استقبال نمیکنند، کما اینکه نکردند. باز هم آزادی.
چقدر شورانگیز است که ما امروز باز هم در دانشگاه که شهادت گاه آزادی است صحبت میکنیم. سخن از آزادی میگوئیم.
بله،بدون تضمین آزادی تمام احزاب و عقاید و قلمها هیچ پیشرفت و بسیجی برای انقلاب متصور نیست.
آیا در دوران دیکتاتوری شاه پیشرفتی متصور بود؟ نه، هرگز.
آیا فراموش کردیم که در دوران حکومت نظامی، مطبوعات ما چه نقشی را بازی کردند؟ بله، به همین دلیل میبایستی از تمام نشانهها و عوارض خفقان قاطعانه جلوگیری کرد.
منطق چوب و چماق، منطق محکومی است. هیچ منطق قابل احترامی نیست. قدارهبندی شیوه سخیف آریامهری است. مگر فراموش کردهایم که بعد از کودتای ۲۸مرداد، چقدر ”بیمخ“ ها به میدان آمدند؟
شاه در ضعیفترین نقطه خودش به این روشها متوسل میشد. این چیزی جز بیان ماهیت ضدمردمی این نیروها نیست. چه نیروهایی هستند که از آزادی و شرایط دموکراتیک هراس دارند؟ آنهایی که پوسیدهاند، رسوا هستند. ما به کسانی که ناآگاهانه قدم در این راهها میگذارند، صمیمانه و صادقانه نصیحت میکنیم. نصیحت میکنیم که آزادی خلق و میهنمان را فدای تعصبات کور نکنند.
بهرحال ما به آزادی عقاید همه احترام میگذاریم(شعار جمعیت: درود بر رجوی...)
اگر موضع ما برحق است. بیائید آن را در میدان عمل نشان بدهیم. آیا جز این است که خفقان باعث تشدید تضادهای اجتماعی خواهد شد؟ و بالاخره اینکه بهنظر ما آزادی کامل یعنی رهایی از تمام قید و بندهای استارت بار و بهرهکشانه.
تأمین حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مساوی برای زنان. صحبت از آزادی میکردیم، اینهم یکی دیگر از صور اجتنابناپذیر آزادی است. میدانیم که یکی از نتایج تقسیم جامعه به طبقات متخاصم، ستمی است که در طول تاریخ بر زن رفته است.
فرهنگ استثماری همیشه زن را انسان درجه دوم تلقی کرده است. بسیاری از دانشمندان ارتجاعی تلاش کردهاند، تا به تبعیض میان زن و مرد جامه بهاصطلاح علمی بپوشانند. از جمله با مقایسه ساختمان فیزیولوژیک، تا دلیلی باشد بر انواع تبعیضات. اما در اعتقادات اسلامی ما اینطور نیست، این نتیجه را میشود بسادگی با مقایسه موقعیت زن قبل و بعد از اسلام بهدست آورد.
زنی که قبل از اسلام ننگ تلقی میشد. بعداً در اوج رهبری انقلاب قرار گرفت. فراموش نکردیم، نقش زینب علیها سلام را. فراموش نکردیم که اصل اساسی اسلام برتری را منوط میکند به تقوای رهایی بخش و نه هیچ تبعیض دیگری.
ارزشهای طبقاتی، فرهنگ طبقاتی، برای سالها در طول تاریخ زن را موجودی درجه دوم تلقی کرده است، اما انقلاب ما و سوابق مبارزاتی جامعه ما نشان داد، خواهران و مادران ما را که سلاح در دست گرفتند، به میدانهای اعدام و شکنجه رفتند و آنجا حقانیت خودشان را اثبات کردند و اینکه دوش به دوش تمام مردان، با حقوق متساوی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی قادر هستند که رسالت خودشان را در ایجاد جامعه انقلابی، ایفا بکنند.
اینها شعار نیست، واقعیتهای محتومی است که تاریخ هم به آنها گردن خواهد نهاد و در مقابلشان تعظیم خواهد کرد. مخصوصاً در عصر انقلابات، در عصر آگاهی کبیر تودهها چطور میشود از نقش انقلابی زن، صرفنظر کرد؟ و چطور میشود آن را نادیده گرفت؟ و چطور میشود آنرا درجه دوم تلقی کرد؟
بله، ننگ ”درجه دوم تلقی کردن زن است“. به همین دلائل یک بعد مسلم تمام انقلابات رهایی بخش، آزادی زن از یوغ این ستمها است که در اساس از بهرهکشی و ستم طبقاتی نشأت گرفته است.
البته روشن است که ما نمیخواهیم صفوف انقلابمان را بین زن و مرد تجزیه کنیم. نه، ما این مطلب را هم دقیقاً از طریق وحدت تمام اقشار خلق پیش خواهیم برد. چرا که این ستم نیز تنها در همین طریق، تنها در همین مسیر قابل حل است.
آخرین نکته، تأمین حقوق ملیتها و آزادی آنان از ستم مضاعف است. به همه مردم ما ستم میشد. اما این ستم وقتی که به هموطنان کرد، یا به بلوچ و ترکمن و عربمان میرسید، مضاعف میشد.
از سرمایهگذاریها در آنجا خبری نیست، از پیشرفت در آنجا خبری نیست...
اقوام فارس و غیرفارس مظهر یک ستم دیگر که بایستی از آن آزاد شد. مسائل ملی ما یک واقعیت هستند. و جز به شیوه انقلابی قادر به حل آنها نخواهیم بود.
ولی چند نکته اساسی باقی است. برنامه زیبا و دلنشینی با کلمات خوش آهنگ گفتن یا نوشتن البته کار سادهایست. مهم اجرای آن و برخورداری از وسایل اجرای آن است، و همین خصوصیت کیفیت ممتاز کارها را تشکیل میدهد. ولی من اینجا در مقابل محراب مقدس خلق و میهنم بایستی تصریح بکنم و سوگند بخورم که:
بدلیل سوابق خونبار عملی جریان پرافتخاری که در طول تمام سالهای اختناق، افتخار همگامی با آنرا داشتم برعهده میگیرم که همه برنامهها و حرفها را کلام به کلام و حرف به حرف جامه عمل بپوشانم.
درسابقه مجاهدین خلق چیزی جز ایستادگی خونبار بر سر عقاید و مواضع و شکیبایی و صبر انقلابی و تحمل تمامی مشکلات و فشارها نیست و امیدوارم در آینده نیز همینطور باشد.
بنیاد کار ما مبتنی بر مذهبی است خدایی و مردمی. راهگشای حرکت یگانه ساز بر ضد هرگونه استبداد و استعمار و بهره کشی با نظرگاه پاک، حق، یکدست و منسجم که زندگی را تماماً در عقیده و جهاد خلاصه کرده و به بشریت تحت ستم از دیر زمان آزادی، خجستگی و رهایی و یگانی را بشارت داده و البته میدانیم که کار کردن بر حسب یک مکتب. با آن زیستن، و با آن مردن و به آن عشق ورزیدن و تمام مشکلات و فشارهایش را تقبل کردن، البته کار دشواری است و بهمین دلیل ما آرزو میکنیم و از خدا میخواهیم که با حمایت مردم در این راه موفق باشیم.
سلام بر خلق – سلام بر آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر