شهید بزرگوارمان سعید محسن، در حالی که از کارنامه خیانتبار رژیم شاه با ذکر آمار و ارقام دقیق پرده برمیداشت، میگفت: «برخلاف سیستمهای شما که فرماندهانتان ثروتها و دستاوردهای ملت را بهیغما میبرند»، ما «مدلها و نمونههای تاریخیمان علی را میبینیم» که «از اینکه در اقصی نقطه حکومتش فردی گرسنه بخوابد، آرام و قرار ندارد یا بهدلیل تجاوز به سرای یک زن ذمی که تحت مسئولیت حکومت علی است، آنسان دگرگون میشود که برای خود مرگ را آرزو میکند».
این سخنان و مواضع اعلامشده مجاهدین مانند باران بهاری بر دلهای مردم ستمدیده و جوانان و دانشجویان آگاه و آزاده مینشست. زیرا مجاهدین بین اسلام انقلابی و مردمی، یعنی اسلام پیامبر و حضرت علی، با اسلام ارتجاعی و تسلیمطلب، و انواع اسلامهای فئودالی، بورژوایی و خردهبورژوایی آلوده بهزنگارهای طبقاتی و مطامع آخوندهای دینفروش و ریاکار، مرزبندی کردند و این، مهمترین پیام آرمانی بنیانگذاران مجاهدین بود.
گسترش حمایت از مجاهدین در میان اقشار مختلف مردم، دقیقاً بهمنزله گسترش مبارزه برای آزادی در جامعه بود که شاه میخواست در آن سکوت مرگباری را حاکم کند. اما مبارزه مسلحانه انقلابی جامعه را تکان داد. خیلی زود در دانشگاهها و بازارها و محافل مذهبی و مراکز کارگری و اقشار آگاهتر جامعه موج تکاپو و فعالیتهای مبارزهجویانه بالا گرفت. شاه ناگزیر شد که شخصاً با «تروریستهای مارکسیستاسلامی» ـعنوان معادل التقاطی و منافق در روزگار خمینیـ بهمیدان بیاید.
اما افسوس که در سال1354سازمان مجاهدین در اوج اعتلای انقلابی و مردمی بهعنوان تنها نیروی انقلابی که پایگاه اجتماعی قابل توجهی با حمایت گسترده مادی، بهدست آورده بود؛ در یکمقطع در کام خیانت اپورتونیستهای چپنما متلاشی شد. راستی که آنها چهخدمت بزرگی بهشاه و شیخ کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر