۱۳۹۸ اسفند ۲۶, دوشنبه

مسعود رجوی - فراخوان به قیام در چهارشنبه‌سوری - ۲۳ بهمن ۱۳۸۸ - قسمت یازدهم


و وقتی موسوی تن به ذلّت می‌دهد به خواست خامنه‌ای و تحت فشار و بر اثر جنجال او این چنین با خط سرنگونی ولایت، مرزبندی و از موضع «راست» به مقاومت حمله می‌کند و می‌گوید «جریانهای منحوسی چون منافقین» را که «با خیانتها و جنایتهای خود مرده‌اند… زنده نکنید»، این دیگر شلیک به دروازه حریف نیست. به‌عکس، دروازه‌بانی رایگان و کولی دادن به طرف مقابل است. قبل از این‌که به مجاهدین آسیبی برساند، به زیان خود او و نوعی خودزنی در برابر خامنه‌ای و تاریکخانه ولایت است. راه خودش را می‌بندد و موج خودش فروکش می‌کند.
این همان راهی است که خاتمی در خدمتگزاری به ولی‌فقیه طی کرد، در چاکری یک آخوند درجه2و3، مانند خامنه‌ای، تا توصیف «اراده برتر منتسب به وحی» هم پیش رفت، اما از اصلاحات خبری نشد!

خاتمی هر گونه سخن گفتن از تغییر در قانون اساسی ولایت‌فقیه را هم خیانت خواند، اما باز هم از آن ظرفیت‌های مکتوم در قانون اساسی رژیم ولایت که موسوی هم تازگی در پی کشف آن افتاده، خبری نشد!
سرسائیدن به ولایت‌فقیه و قانون اساسی آن، شگون و آخر و عاقبت ندارد. زیر سر ولی‌فقیه ر ا بلند می‌کند اما سر خودت را پایین می‌آورد.
بیم آن می‌رود که موسوی به‌جای این‌که خاتمی را پشت سر خود بکشاند، پشت سر او افتاده باشد.

***

در روز 4بهمن در رسانه‌های رژیم آمده بود که «خاتمی در نامه خود به مقام معظم رهبری عنوان کرده که جریان اصلاح‌طلب و ما، دولت موجود را به‌رسمیت می‌شناسیم اما باید جلوی تندروی‌ها را گرفت. تندروی هم در این سو وجود دارد هم در آن سو».
آیا در این نقطه بیشتر از این می‌شد، موج سبز را در گل و لای و باتلاق ولایت، قربانی و مضمحل و منفعل کرد؟
این‌که در این ایام می‌گویند جنبش سبز فقط سه سر دارد که موسوی و خاتمی و کروبی است، بسیار مشکوک می‌نماید. هرکس می‌داند که خاتمی چگونه و از کجا بین آن دو سر دیگر سبز شد به ما هم بگوید!
مشکوک‌تر از این، شعاری بود که در 20بهمن تحت عنوان «هشدارهای کلیدی برای راهپیمایی 22بهمن» در انتهای مجموعه رهنمودها منتشر شد: «درود بر سه سید حسینی- خمینی و موسوی و خاتمی»!

به‌نظر می‌رسد ابداع کنندگان این شعار قبل از هر چیز قصد کفن و دفن سیاسی موسوی را با ساندویچ کردن او در میانه خمینی و خاتمی داشته‌اند. آیا پیام این موج سبز همین است؟! همین «3سید حسینی» و جاسازی کردن موسوی بین خمینی و خاتمی؟! آیا این تسلیم به مقام ولایت نیست؟ آیا این منفعل شدن و مضمحل شدن در آستان ولایت و منفعل کردن و مضمحل کردن سایرین نیست؟
باور کنید که همین مجاهدین و مقاومت ایران که آماج آن گونه حمله‌های آقای موسوی قرار گرفتند، به نسبت مبدع چنین شعاری، صدبار بیشتر خیرخواه او بوده‌اند. آخر فراخواندن او به جبهه مردم ایران و راهگشایی برای او در این مسیر کم چیزی نبود. کار هرکس هم نبود. معنی و ارزش آن در سالهای آینده بیشتر روشن می‌شود.

***

در روز 5بهمن هم با تعجب شنیدیم کروبی ضمن تأکید بر روی تقلبها در انتخابات گفته است «لیکن چون آقای خامنه‌ای حکم آقای احمدی‌نژاد را تنفیذ کردند به همین خاطر وی (احمدی‌نژاد) را رئیس دولت این نظام می‌دانم».

خبرگزاری فرانسه بلادرنگ با مخابره این خبر از قول کروبی نوشت: «من معتقدم که او رئیس دولت می‌باشد یعنی او رئیس‌جمهور است».
چنین بود که به مصداق آن ضرب‌المثل عامیانه «آخوند از سر خاک برخاست»! آخر مگر دعوای شما با باند غالب چیزی جز به‌رسمیت نشناختن نتیجه انتخابات پرتقلب بود؟ اکنون می‌گویید که چون ولی‌فقیه تنفیذ کرده، ما هم احمدی‌نژاد را به‌رسمیت می‌شناسیم. پس بقیه «تنفیذات» ولی‌فقیه را هم می‌توان به همین سادگی به‌رسمیت شناخت. کما این‌که کروبی وقتی رئیس مجلس ارتجاع بود، در موضوع مطبوعات که بحث داغ مجلس بود، وقتی که خامنه‌ای حکم حکومتی داد، تمکین کرد و بی‌محابا به دفاع از «حکم حکومتی» ولایت‌فقیه پرداخت و به دیگر اعضای مجلس رژیم دهنه زد.

ادامه دارد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سیزدهم خرداد، سالمرگ خمینی دجال ضدبشر

سخنان مسعود رجوی ۲۲ بهمن ۱۳۷۴  حکم قتل‌عام مجاهدینی که بر سر موضع مجاهدی خود پافشاری کرده و می‌کنند  مسعود رجوی ۲۲بهمن ۱۳۷۴:  خمینی پرپر ک...