شیعیان عید غدیر عید جانشینی حضرت علی را جشن میگیرند. این جشن، در واقع جشن خدا هم هست! زیرا که خدا پس از این معرفی به حضرت محمد گفت: امروز دین تو را تکمیل کردم.
دین برابری را، دین عدل را و دین مساوات کامل را! دینی که در آن برده و برده دار نزد پیامبرش یکسان شمرده میشدند! دینی که نخستین گرونده به آن که خدیجه بود همه دارایی خود را در راه خدا و خدمت به مردم خرج کرد و دست آخر در هنگام دفن پیامبر پولی نداشت که برایش کفن بخرد و دستار خودش را برا کفن خدیجه داد. و چه نعمت بزرگی برای خدیجه که با دستار پیامبر نزد خدایش میرفت.
پیامبری که نزد او ثروتمند و فقیر جمیع المال بودند. پیامبری که خود مانند بقیه کار میکرد و بی اندازه صبور و رئوف بود. پس دینی که او آورده بود باید امتداد مییافت و در نبودش توسط کسانی هدایت میشد، که به فکر خود نباشند مال اندوزی نکنند وحق مردم را ادا کنند. به همین دلیل بود که غدیر خم آفریده شد.
پیامبر به مومنین دستور داد تا هرکس که میتواند در حج امسال شرکت کند، پیامبر قصد آن داشت که نکات مهمی را خودش به مسلمانان بگوید.
نخستین نکته که این حج خداحافظی است و او بزودی از بین آنها خواهد رفت.
سخنرانی مسعود رجوی به مناسبت عید غدیر
سپس پیامبر خطابهای خواند و وصایای خودش را شخصا به مومنان ابلاغ کرد پس از هر جمله از آنها میپرسید:
هل بلغت (آیا ابلاغ کردم) و پس از پاسخ آنان که میگفتند آری یا رسول الله!
رو به آسمان میکرد و میگفت: خدایا گواه باش
به مسلمانان گفت:
«پس از من گمراه نشوید و به کفر برنگردید که برخی مالک و صاحب اختیار دیگران شوند همانا که من در میان شما چیزهایی را باقی گذاشتهام که مادام که به آنها چنگ زنید و بیاویزید، گمراه نخواهید شد:
کتاب خداوند و عترتم، (اهل بیت خودم)».
سپس فرمود: «هلبلغت؟» (آیا رساندم؟) و جماعت انبوه حاضر پاسخ دادند:
«آری!». سپس رو به آسمان نموده و عرض کرد: «اللهم فاشهد!» (بارخدایا گواه باش).
سپس پیامبر (ص) گفت: «شما همه مسئول هستید، پس آنان که امروز حاضر و شاهدند، این را به غایبان برسانند».
شایان توجه است که پیامبر (ص) بهصراحت از این گمراهی و بازگشت به کفر، بیم میداد که مبادا «استبداد» قدرتمندان و «طبقات برخوردار» و تبعیضهای طبقاتی باز گردد و تصریح فرمود: «گمراه نشوید و به کفر برنگردید که برخی مالک و صاحباختیار دیگران شوند».
البته، مطابق مأخذهای متعدد، پیش از این هم که هنوز اعلام علنی وفات قریبالوقوع حضرتش مطرح نشده بود، پیامبر (ص) بارها با این پرسش از جانب برخی صحابه مواجه میشده که:
آن حضرت چهکسی را بهعنوان جانشین خود معین میکند؟ از این پرسشها کاملا برمیآید که مسلمانان عصر نخستین، نهتنها از امکان وفات پیامبر (ص) غافل نبودند، بلکه از اهمیت مسأله جانشینی هم بیخبر نبودند و در مواردی هم جویای نظر پیشوای خویش شده بودند.
البته بسیار طبیعی است چرا که سخن از شخصی به اهمیت پیامبر (ص) است که از یکسو راهبر قلب و عقل گروندگان بود و از سوی دیگر در رأس کشور و نظام جدیدالتأسیس بزرگی قرار داشت که بهتازگی قلمروش به تمامی وسعت «جزیرةالعرب» گسترش یافته بود.
آنهم با چنان نفوذ و قدرتی که ـ برای مثالـ توانسته بود در همان حج خداحافظی، آن انبوه جمعیت را صرفا برای عبادت خداوند و به دور از هر گونه اجبارات استبدادی، در آیین حج گرد آورد، بهخصوص که بسیاری از این دریای جمعیت، مانند حاجیان منطقه یمن یا حضرموت.
… بایستی هزاران کیلومتر را بر پشت شتر و کجاوه چنان طی میکردند که در موسم معین به مراسم برسند.
پس تا آنجا که به نگرانیهای بر حق مردم و مؤمنان برمیگردد، این انتظاری غریب نبود که پیامبر (ص) به موضوع حساس و خطیر جانشینی خود و زعامت آینده بپردازد، آنقدر که اگر چنین نکرده بود، جای پرسش بود که به چه علت؟
سخنرانی مسعود رجوی به مناسبت عید غدیر
شاید بسیاری از حاضران و صحابه در آن موسم از خود میپرسیدند که چرا پیامبر بهرغم آن که به اهمیت جانشینی «عترت» و «اهلبیت» خود پرداخته است، این امر را صورت قطعی نمیدهد و برای جانشین خویش از عموم مردمان و صحابه بیعت نمیگیرد؟
لیکن بههردلیل، مراسم و ایام حج بدون چنان تعیین نهایی و بیعتگرفتنی با یک جانشین معین گذشت و پیامبر (ص) و سایر مسلمانان بهطور جمعی رهسپار بازگشت شدند تا در مسیر بازگشت، ماجرای «غدیر» پدید آمد.
روز هجدهم ماه ذیحجه بود و تنها یک هفته از عید قربان میگذشت که در مسیر بازگشت از مکه به منزلگاه «جحفه» نزدیک شده و دقیقاً به «غدیر خم» رسیده بودند.
نقطهیی که پس از آن، راه اهالی مدینه، یمن و مناطق گوناگون از یکدیگر جدا میشد و گردآمدگان حج، ناگزیر از وداع و جدایی بودند. اینجا بود که رویداد روز «غدیر خم» بهترتیب زیر محقق شد:
وحی خداوند به پیامبرش فرود آمد که:
«ای پیامبر، آنچه را که از جانب پرودگارت بر تو فرود آمده، ابلاغ کن وگرنه رسالت خداوندی را ابلاغ نکردهای و خداوند تو را از مردمان در امان نگاه میدارد».
این بود که پیامبر فرمان داد تا همه هنگام نماز ظهر فراهم آیند. موعد ظهر برای آن بود که کاروانهای پشت سر برسند و به کاروانهایی هم که پیش رفته بودند ابلاغ شد تا بهآن نقطه بازگردند و گرد آمدن همهٔ آن جمعیت عظیم، تا وسط روز طول میکشید.
پس از نماز در صفوف پرعظمت یکصدهزارنفری، پیامبر بر فراز سکویی که با روی هم چیدن جهاز شتران ترتیب داده بودند، بالا رفت و خطابهیی جامع ایراد فرمود و آنگاه خطاب به جمعیت حاضر پرسید:
«آیا چنین نیست که من نسبت بهجان و مال شمایان، از خودتان اولی هستم»؟
حاضران پاسخ دادند، آری، ای رسول خدا!
اینجا، پیامبر دست علی را که اینک در کنارش ایستاده بود، کاملاًً بلند کرد و فرمود: «هر کسی که من مولای او هستم، این علی، مولای اوست»
و سپس از مردم پرسید: «آیا ابلاغ کردم؟» مردم پاسخ دادند: آری! آنوقت پیامبر دست به دعا برداشت و گفت: «خداوندا دوستداران علی را دوست بدار و با دشمنانش دشمن باش و یارانش را یاری فرما!».
سخنان پیامبر که بهپایان رسید، مردمان، شامل معروفترین صحابه، به دور علی ریخته و با وی دست میدادند و به او تبریک میگفتند.
سپس، هنوز جمعیت پراکنده نشده بود که این آیه قرآن نازل شد:
«امروز، کافران از طمع به دینتان ناامید شدند پس هراسی از آنان نداشته باشید و از من (خداوند) پروا کنید، امروز دینتان را برای شما به کمال رساندم و نعمتهایم بر شما تمامیت بخشیدم و این اسلام را بهعنوان دینتان بر شما پسندیدم».
علی (ع) در نظر همه اهل اسلام، بیش از آنکه یک شخص باشد سمبل و بیان یک عقیده و آرمان بود: توحید!
او در زندگی عقیدتیش، چیزی برای خود نداشت، نه جنگی برای منافع خود کرد و نه صلحی برای مصالح شخصی؛ و نه حب و بغض شخصی با کسی داشت.
آنچه در قلب علی جریان داشت و به وی انگیزه میداد، امتداد دعوت و خواستههای حبیبش محمد (ص) بود. همانکه بهجای خویش، چیزی نبود جز ترجمان خواستههای خداوند.
پس، چه منتی بر موحدان از این بالاتر که خداوند با معرفی علی (ع) در غدیر، ادامه و استمرار راه رهبری دین و عقیده را برای راهیان توحید هموار و کامل کرد.
از غدیر، دیگر برای پیروان موحد محمد (ص) مشخص شد که تنظیم چنان رابطه ولایت عقیدتی که مؤمنان با پیامبر داشتند، گرفتار بنبست نشده و آخر خط نیست.
این راه، هم در حیات و هم در صورت فقدان پیامبر با علی پیموده خواهد شد و لاجرم پس از علی (ع) هم به همان روال، با کسی که به جز علی، او هم تجسم و ترجمان توحید باشد، میشود این مسیر را طی کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر