۱۳۹۹ فروردین ۱۰, یکشنبه

مسعود رجوی - مراسم تاسوعای سال ۱۳۷۸ - در رثای عباس سپهسالار عاشورا - قسمت دوم


مسعود رجوی در قسمت دیگری از سخنان خود از اوج فداکاری یاران حسین صحبت کرد و گفت:
«یاران برای رفتن به میدان سراز پا نمی‌شناختند و روی دست هم بلند می‌شدند و حسین مانده بود که به کی باید زودتر اجازه بدهد. تا آخرین رزمنده هیچ‌یک از یاران نگذاشتند که از اهل بیت محمدی کسی برود. گفتند نخواهیم گذاشت، مگر که ما نباشیم و همچنین شد. هر گرد گردنفرازی که به میدان می‌رفت ابتدا توفانی به‌پا می‌کرد و پشته‌یی از کشته‌های دشمن می‌ساخت و بعد دشمن ذلیل و زبون مجبور بود با رگبار تیر با ناجوانمردی با سننی که در جنگهای تن به تن دیده نشده بود او را به زیر بیافکند.....هر یک از مجاهدین که به میدان می‌رفت لرزه بر پیکر لشکر دشمن می‌انداخت و به سختی طعم ذلت و ضعف را به اونها می‌چشانید».
  
مسعود رجوی در این سخنرانی در مورد حضرت عباس پرچمدار رشید کربلا گفت:
«و شگفتا از تحمل و بردباری و این ابتلائات پیاپی اما هنوز مصیبتهایی که امام بایستی در راه تحقق آرمانهای قرآنی ش ببیند پایان نیافته بود. عاقبت زمانی رسید که در جانب امام جز پرچمدار رشیدش عباس دیگری نماند. تشنگی به‌شدت خیام امام را می‌آزرد پرچمدار مشک برداشت و بسوی فرات حمله برد با تکاپوی بسیار و از پا درآوردن تعدادی از دشمن به رود رسید. خود به‌غایت تشنه بود ظرف را پر کرد در حالیکه سینه‌اش تماماً از عطش می‌سوخت در مقابلش آب سرد و گوارا موج می‌زد و صدا کنان می‌غلتید ومی‌رفت و می‌رفت. دستش رفت تا کفی برای نوشیدن برگیرد، اما ناگهان موجی تند از آن‌گونه که تا کنون زورق وجودش را در توفان حادثه پیش رانده بود در ضمیرش خروشید و یاد یاران تشنه کام در جان خسته‌اش دوید. به‌ویژه برادرش که هنوز پس از او نیز با تشنگی لحظات جانفرسا در پیش داشت، بر خود نهیب زد، ای نفس پس از حسین زنده نباشی او و یارانش آشامنده مرگهایند و تو آب سرد می‌طلبی. ابدأ این با دین من نمی‌سازد. و ازمرد معتقد برنمی‌آید. برخاست در مراجعت با حملات ناجوانمردانه انبوهی از دشمنان روبه‌رو شد. دست راست در اثر تیرهای شرزه قطع شد، اما سپهسالار رشید را که به دین خود محکم چسبیده و به اعتقاداتش جان سپرده بود، چه باک؛ شمشیر را به دست دیگر گرفت و می‌خروشید که سوگند به خدا اگر دست راستم را بریدند سستی نمی‌ورزم و پیوسته از دین و پیشوایم که‌زاده محمد موحد پاک است دفاع می‌کنم. و آنگاه سفله‌گان هجوم آوردند و او را به رگبار بستند. لحظاتی دیگر آن پرچمدار والا که جوانمردی و مردانگیش جاودانه بر بیرق جنبش و هر جنبش انقلابی دیگر خواهد درخشید، با بدنی چاک و پاره قرین شهادت شد. از این پس عباس که یکبار نفس را در سوزنده‌ترین تمنای طبیعیش شکسته و نیز در آخرین دقایق به تنهایی در مقابل یک لشکر مردانه آن را از ترس و رعب برکنار داشته بود، به‌صورت آموزگار راستین وفا و بی‌باکی درآمد و در تاریخ سیمای یک سوگند به خود گرفت».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سیزدهم خرداد، سالمرگ خمینی دجال ضدبشر

سخنان مسعود رجوی ۲۲ بهمن ۱۳۷۴  حکم قتل‌عام مجاهدینی که بر سر موضع مجاهدی خود پافشاری کرده و می‌کنند  مسعود رجوی ۲۲بهمن ۱۳۷۴:  خمینی پرپر ک...