۱۳۹۸ بهمن ۲, چهارشنبه

مریم رجوی: ۳۰دی، روزی است که سنگ بنای بی‌ثباتی و انقراض رژیم خمینی گذاشته شد - قسمت اول


سلام و درود به همه شما
سالروز آزادی مسعود رجوی از زندان‌ ساواک شاه را به شما در اشرف۳ و به‌همه مجاهدین و هواداران و پشتیبانان مجاهدین در داخل و خارج ایران، به کانون‌های شورشی و مردم‌ آزاده ایران، تبریک می‌گویم.
۳۰ دی ۱۳۵۷، روزی است که مسعود، اشرف، موسی و شمار دیگری از مجاهدین و فدایی‌ها از زندان رژیم شاه آزاد شدند.
مسعود از فرط شکنجه‌ و اعتصاب غذاها بسیار نحیف شده بود و اشرف، از شکنجه‌ و فشارهای زیاد در زندان زخم‌ها بربدن داشت. ولی مثل همیشه شاداب و پرشور و بامحبت و با روحیه‌یی بسیار بالا در صف سایر زندانیان بود. انگار نه انگار که سالیان زیر شکنجه و بازجویی بوده است.
اشرف شهید که سمبل زن انقلابی مجاهد خلق شد، درمبارزه با دو دیکتاتوری با تمام توان و عزم و اراده ایستاد و پایداری در مسیر مبارزه تا آخرین نفس و آخرین قطره خون را برای زن انقلابی مجاهد خلق به ثبت داد.
هم‌چنین موسی و سایر خواهران و برادران و رفقای دیگری هم که بعد از سالیان سخت زندان شاه، آن شب آزاد شدند از شکنجه‌های ساواک زخم‌های بسیار بربدن داشتند.
و با آن‌همه درد، در دریای محبت خلق غرق شدند. و مردم با شادی بسیار با نثار حلقه‌های گل آن‌ها را بر دوش‌هایشان می‌بردند و دست به دست می‌کردند. چه صحنه‌های باشکوه و زیبایی بود.
تاریخ ایران فتح زندان‌ها در آن شب و آن روزها را از یاد نمی‌برد. روزهای همدلی و یکرنگی و محبت فارغ از هر عقیده و نظر، که همه قلبشان برای آزادی می‌تپید.
شاه که در آن موقع چهار روز از فرارش می‌گذشت، بعدا در کتابی بزرگ‌ترین اشتباه خودش را آزادی به گفته او تروریست‌ها از زندان اعلام کرد.
برای شیخ یعنی خمینی و آخوندهای همدست‌اش هم این روز، یعنی روز ۳۰دی، روزی است که سنگ بنای بی‌ثباتی و انقراض رژیم‌اش گذاشته شد و برای جبهه خلق یعنی برای ما و همه مردمی که برای آرمان آزادی و برابری، مقاومت و مبارزه می‌کنند، این روز، روز شادی و پیروزی است.
در آن شب که مردم بیرون زندان قصر جمع شده بودند، مسعود روی بالکن زندان رفت و خطاب به مردم گفت: این شما هستید که ما را آزاد کردید. این قیام شماست...
آن قیامی که برای آزادی و پیشرفت مردم ایران برپا شده بود، حقیقتاً بالاترین شاخسارش خود مسعود بود.
از ۳۰ دی۵۷ تا قیام ۳۰خرداد در سال ۶۰، تا نبردهای مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش و تا قیام‌هایی که تا همین امروز رو در روی رژیم بالا گرفته، مشعل‌دار مبارزه و سوق‌دهنده‌ به‌سوی آزادی مسعود رجوی بوده و هست.
به‌راستی که او مظهر شورش و عصیان در دوران حاکمیت ولایت فقیه است، و نامش مترادف مبارزه و نبرد بی‌امان برای آزادی است.

چگونه دیکتاتوری سلطنتی راه ارتجاع مذهبی را باز کرد؟
مسعود رجوی به‌مدت هفت سال در زندان‌های شاه بود. در شروع این دوره یعنی در سال ۱۳۵۰، ساواک بیشتر اعضای مجاهدین را دستگیر و به‌شدت شکنجه کرد. و به‌دستور شخص شاه، بنیان‌گذاران مجاهدین تیرباران شدند.
از زمان کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق، که دربار شاه و آخوندهای مرتجع در آن همدست بودند، تا ۲۵سال بعد، حکومت شاه با شکنجه و سانسور و بدنامی فوق‌العاده ساواک، شناخته می‌شد. به‌خصوص در سال‌های پس از ۱۳۵۰، اختناق و شکنجه به‌اوج خود رسید.
در آن موقع جوانان و دانشجویان مخالف، یک‌باره ناپدید می‌شدند و تا ماه‌ها، خانواده‌ها از دستگیری فرزندان‌شان مطلع نمی‌شدند. هزاران نفر در زندان‌های سیاسی بودند.
شاه، سانسور وحشیانه‌یی برقرار کرد و کوچک‌ترین فعالیت‌ سیاسی مخالف را تحمل نمی‌کرد. به‌طوری که دانشجویان را به‌خاطر داشتن حتی یک جلد کتاب مخالف به سیاه‌چال‌های ساواک می‌فرستادند.
سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق و حاکم ساختن یک نظام کمپرادور که فضای حیاتی بورژوازی ملی را سلب کرد، برقراری یک اختناق نفس‌گیر و از بین بردن تمام احزاب غیر وابسته و مطبوعات مستقل و به‌طور کلی جامعه مدنی، برقراری نظام تک حزبی و سرکوب و کشتار جنبش‌های انقلابی به‌ویژه فدایی‌‌ها و مجاهدین، مهم‌ترین حلقاتی بود که شاه با ارتکاب آن، راه ارتجاع مذهبی و بنیادگرایی را باز کرد.
اگر سرکوب جنبش‌های انقلابی و آزادی‌بخش دهه پنجاه نبود، اگر آن اختناق بی‌حد و حصر نبود، در این صورت در سال ۵۷، مردم، گروه‌ها و احزاب سیاسی و اتحادیه‌ها و سندیکاها و تشکل‌های خودشان را داشتند. و در صحنه سیاسی آن خلاء عظیم شکل نمی‌گرفت خلا عظیمی که در آن خمینی رقیبی نداشت. و چون رقیبی نداشت یکه تاز میدان شد.
درواقع خمینی محصول دیکتاتوری شاه است. بلای ارتجاع و بنیادگرایی که بعداً تمام منطقه را به‌‌آتش کشید، در واقع میراث استبداد شاه است. همان‌طور که مسعود گفته:‌ «خمینی به‌درجات بسیار زیاد محصول تاریخی استبداد طولانی سلطنتی است».
همه می‌دانید که رضا شاه هم در دوران حکومت‌اش یک استبداد خشن را برقرار کرد و دستاوردهای مشروطیت را مسخ یا نابود کرد.
این رژیم‌های مستبد از آن‌جا که هیچ جایی برای مشارکت مردم باقی نگذاشتند و پارلمان و احزاب و تشکل‌ها و جنبش‌های انقلابی را سرکوب کردند، در تند پیچ‌های تاریخ، کشور را دستخوش فجایع سهمگین کردند:
اولی یعنی رضاشاه ایران را به‌بلای اشغال شدن توسط ارتش‌های متفقین و ویرانی و قحطی و گرسنگی بعد از آن دچار کرد و دومی یعنی شاه به دلیل دستگیری و اعدام نیروهای انقلابی و آزادی‌خواه، زمینه‌های سربرداشتن یک ارتجاع هار به‌سردمداری خمینی را فراهم کرد.

ادامه دارد....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سیزدهم خرداد، سالمرگ خمینی دجال ضدبشر

سخنان مسعود رجوی ۲۲ بهمن ۱۳۷۴  حکم قتل‌عام مجاهدینی که بر سر موضع مجاهدی خود پافشاری کرده و می‌کنند  مسعود رجوی ۲۲بهمن ۱۳۷۴:  خمینی پرپر ک...